نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (405 ) فایل صوتی (کلیک کنید)
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی )
( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )
( قسمت شانزدهــم )
آشنــای همــه
( جزء اول ـ صفحه 8 )
بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم
54 ـ وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ عِندَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
وقتی که موسی به قوم خود گفت ای قوم شما به خویشتن ستم کردید به سبب گوساله پرستی،
اکنون باز پس میگردید و توبه کنید بسوی خدای آفریننده خویش پس خویشتن بکشید،
این برای شما بهتر است به نزد آفریدگار شما، چون این کار کردید
خداوند توبه و بازگشت شما را می پذیرد چون او پذیرنده مهربان است.
موسی قوم خویش را گفت:
شما به پرستیدن گوساله
گمان مبرید که جلال صمدیت را از آن زیانی!
یا خداوندی و پادشاهی او را نقصانی است؟
نه ؛ بلکه زیان کاری و بد روزی شما راست
که از چنـــو خداوندی باز ماندید
ورنه او بندگان چون شما فراوان دارد!
موسی چون در کوه طور خود را هم سخن با خــــدا دید
و کوه از عزّت خداوند دارای عقیــق شد!
موسی را نظر با خود آمد که چون من کیست؟
که خـــــــدای بی واسطه با من سخن گوید!
و کوه قدم گاه من عقیــق گردد!
نــــــــــدا آمد که ای موسی ؛
به چپ و راست خــود بنگــــر
همـــه کــوه هـــــــا را عقیـــــــق
و مردانی بر هر کوهی چون خود خواهی دید!
موسی چون چنین دید به زبان حال گفت:
پنداشتمت که تــو مـرا یک تنه ای
کی دانستم که آشنـــای همه ای؟
درویشی را دیدند با خـــــدای خویش رازی داشت و میگفت:
خــدایـــا ؛
مرا به دوستی به پسند،
اگر سزاوار دوستی نیستم مرا به بنـــــدگی به پسند،
اگر سزاوار بندگی نیستم خدایا مرا به سگــــــی بپسند!
گر می ندهی به صـدر حشمت بارم
باری چو سگان بـرون در میدارم!
*************************
فَاقْتُلُـــواْ أَنفُسَکُــــــمْ
از روی باطن این خطاب با جوانمردان طریقت است
که نفس خود را با شمشیر مجاهدت سر برگیرند تا به خــــــــــدا رسند،
و نیکو در نگر که کشتار بنی اسرائیل یک بار بود،
و از مجاهدت جوان مردان آسان تر !
که اینان را هر ساعت و لحظه ای کشتنی است!
عجیب آن که،
جوان مردان طریقت هر چند آسیب روزگار بیش بینند
عاشق تر شوند !
[ همان گونه که ائمــــــه اطهـــــــار (ع)
همه سختی های دنیا را چون شهد می دیدند
و عمــــــــر شـــریـــف خـــــــود را
با سختی ها و آزار و اذیت دشمنان گذراندند
و در نهایت با شهد شیرین شهادت
به لقـــــــاء پروردگار خویش رسیدند ]
نـور دلی ار چه جفت نــارم داری؟
تـاج سـری ار چه خاکسـارم داری؟
چون دیده عزیزی ار چه خوارم داری
شادم به تـو گر چه سـوکوارم داری؟
و این مجاهدت با نفس چنان است که
هر لحظه از جانب ربّ عزّت پیغام رسد
که ای جوان مرد ؛
آغاز این کار کشتن است و انجام آن ناز،
ظاهر دوستی خطر است و باطن آن دراز !
گر کشتـه دست را دیت دینار است
مر کشته عشق را دیت دیدار است!
55 ـ وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ
وقتی گفتید ای موسی ما به تو نگرویم تا خدا را آشکارا به بینم
پس به بانگ جبرئیل شما را زلزله و صاعقه بگرفت
و شما چشمانتان را از فزع و جزع باز گذارده و می نگریستید.
رؤیت ذات ذوالجلال ترک حرمت بود
و ترک حرمت موجب صــاعقــــــه گردد!
هر چند موسی به زبان هیبت و نعــت حرمت،
دیــــــــدار خـــــداونـــــد را خواست
ولی به صـــــــراحت خواست، نه به اشـــــــارت،
لاجرم جوابش لــن ترانــــی [هرگز مرا نخواهی دید] بــــود
اما محمّــــــد (ص) درخواست رؤیـــت با اشــــــارت کرد
و آرزوی دل خویش را باز نمود
و به جبــــرئیـــــــل گفت:
آیا خـــدایــــت را دیــــــــده ای؟
جبــــرئیـــــــل از این پرسش
از هیبت و عزّت آن معنی بر خود بگداخت
چون به حضـــــــرت بار یافت
خـــداونــــــد گفت:
ای جبــــرئیـــــــل تــو مقصـــود دوست ما را درنیــــافتـــــی،
وی را تقـــــــاضــــــای دیــــــــــــدار بــــــــود!
بــــرو او را بیــــــــاور
که ما نیـــز به وی مشتـــــــاقیـــــــم
و سپس معراج رفتن رسول الله (ص) انجام شد
این جمعه هم گذشت و نیـــامد !
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
همه مشکلات و گرفتاری های ما
ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان
محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم
اَلسّـلامُ عَلَیــکَ
یا اَباصــالِحَ المَهـــدِیّ
موضوع :